کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گشا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گشا
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ گشادن) gošā ۱. = گشادن۲. گشاینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): مشکلگشا، کارگشا، کشورگشا.
-
واژههای مشابه
-
گره گشا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gerehgošā ۱. مشکلگشا.۲. آنکه گره از کار کسی بگشاید؛ کسی که مشکل کاری را برطرف سازد؛ مشکلگشا.
-
گیتی گشا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] gitigošā جهانگشا؛ جهانگیر.
-
جهان گشا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹جهانگشای› [مجاز] jahāngošā پادشاه دلیر، فاتح، و کشورگیر.
-
عقده گشا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'oqdeqošā ۱. آنکه یا آنچه گرهی را میگشاید؛ آن که مشکلی را حل میکند؛ گرهگشا؛ مشکلگشا.۲. (موسیقی) گوشهای در دستگاه شور.
-
مشکل گشا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] moškelgošā آنکه یا آنچه مشکلی را بگشاید و کار دشواری را آسان سازد.
-
نافه گشا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹نافهگشای› [قدیمی] nāfegošā ۱. آنکه نافۀ مشک را بگشاید و بوی خوش پراکنده سازد؛ نافهگشاینده: ◻︎ هوا مسیحنفس گشت و خاک نافهگشای / درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد (حافظ: ۳۵۸).۲. [مجاز] خوشبوکنندۀ هوا.
-
راه گشا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹راهگشای، رهگشای› rāhgošā ۱. آنکه یا آنچه راه را باز میکند.۲. [مجاز] مشکلگشا.
-
عالم گشا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] 'ālamgošā جهانگشا؛ کشورگیر.
-
جستوجو در متن
-
گره گشایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) gerehgošāy(')i گرهگشا بودن.
-
گیتی ستان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] gitisetan جهانگیر؛ جهانگشا.
-
کارساز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) kārsāz کارگشا؛ مشکلگشا؛ چارهجو.
-
جهان گیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] jahāngir ۱. بینالمللی؛ جهانی.۲. = جهانگشا۳. کسی یا چیزی که شهرتش به همۀ نقاط جهان برسد.