کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گسل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گسل
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ گسلاندن) gosa(e)l ۱. = گسلاندن۲. گسلاننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): پیمانگسل.
-
واژههای مشابه
-
دل گسل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی، مجاز] delgosa(e)l آنچه سبب گسستن و آزرده شدن دل شود.
-
غم گسل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی، مجاز] qamgosa(e)l آنکه یا آنچه غم را ببرد؛ غمزدا.
-
جان گسل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] jāngosel آنچه باعث مرگ شود؛ کُشنده: ◻︎ کدام است گفت از شما شیردل / که آید سوی نیزهٴ جانگسل (دقیقی: ۷۰).
-
پیمان گسل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] peymāngosa(e)l کسی که به عهدوپیمان خود عمل نکند؛ پیمانشکن؛ عهدشکن.
-
جستوجو در متن
-
زنهارخوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی، مجاز] zenhārxār عهدشکن؛ پیمانگسل.
-
پیمان شکن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) peymānšekan کسی که خلاف عهدوپیمان خود رفتار کند؛ پیمانگسل؛ عهدشکن: ◻︎ پیر پیمانهکش من که روانش خوش باد / گفت پرهیز کن از صحبت پیمانشکنان (حافظ: ۷۷۶).