کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گستردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گستردن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹گستریدن› gostardan ۱. پهنکردن.۲. پهن کردن فرش یا بساط در روی زمین.۳. [مجاز] رواج دادن؛ متداول کردن.
-
جستوجو در متن
-
فرش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] farš ۱. قالی.۲. هرچیز گستردنی.۳. [مقابلِ عرش] [قدیمی، مجاز] زمین.〈 فرش کردن: (مصدر متعدی)۱. گستردن فرش بر زمین.۲. گستردن.
-
بازکشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] bāzke(a)šidan ۱. اجتناب کردن.۲. (مصدر متعدی) پَهن کردن؛ گستردن.۳. دوام پیدا کردن.
-
بسط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] bast ۱. گستردن؛ گسترانیدن؛ فراخ کردن؛ وسعت دادن؛ فراخی؛ وسعت.۲. شرح؛ تفضیل.
-
گستر
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ گستردن) gostar ۱. = گستردن۲. گسترنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): دادگستر، سایهگستر.
-
پهن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: pahan] pahn ۱. پخش.۲. عریض؛ پُرپَهنا.۳. گسترده.〈 پهن کردن: (مصدر متعدی) گستردن فرش بر روی زمین.
-
فروکردن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) forukardan ۱. داخل کردن چیزی درون چیزی یا جایی.۲. [قدیمی] گستردن.۳. [قدیمی] ریختن.۴. [قدیمی] پایین آوردن.۵. [قدیمی] چیدن یا ریزانیدن بار درخت یا گل.
-
شیلان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مغولی] šilān ۱. سفرۀ طعام.۲. سفرۀ بزرگی که انواع خوراکها برآن چیده میشود.〈 شیلان کشیدن: (مصدر لازم) گستردن سفرۀ طعام.
-
آراستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: ārāstan] ‹آراییدن، آرستن› 'ārāstan ۱. زینت دادن؛ زیور کردن؛ خوشنما گردانیدن: ◻︎ چنین تا بیامد مه فوردین / بیاراست گلبرگ روی زمین (فردوسی: ۸/۲۳۷).۲. آرایش کردن.۳. نظموترتیب دادن.۴. چیدن؛ گستردن؛ راست کردن.۵. فراهم کردن؛آماده...
-
هنجیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: hanĵītan] [قدیمی] hanjidan کشیدن؛ برکشیدن؛ بیرون کشیدن؛ برآوردن.〈 برهنجیدن: (مصدر متعدی) [قدیمی] کشیدن؛ گستردن: ◻︎ چنانکه مرغ هوا پر و بال برهنجد / تو بر خلایق بر پر مردمی برهنج (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۸۴).
-
افکندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: afgandan] ‹اوکندن، اوکنیدن، فکندن، افگندن› 'afkandan ۱. به دور انداختن؛ انداختن؛ پرت کردن.۲. بر زمین زدن.۳. کنار زدن چادر یا نقاب و امثال آنها.۴. [قدیمی] گستردن و پهن کردن فرش.۵. [قدیمی] افشاندن؛ پاشیدن.۶. [قدیمی] حذف کردن.۷...
-
ثنا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [عربی: ثناء] sanā ۱. مدح؛ ستایش.۲. دعا.۳. درود.۴. [قدیمی] سپاس.〈 ثنا خواندن: (مصدر متعدی) [قدیمی] مدح خواندن؛ مدح کردن؛ ستایش کردن.〈 ثنا کردن: (مصدر متعدی) [قدیمی] مدح کردن؛ ستایش کردن.〈 ثنا گستردن: (مصدر متعدی) [قدیم...
-
ساختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: sāxtan] sāxtan ۱. درست کردن براساس نقشه و طرح قبلی.۲. بنا کردن.۳. چیزی را آماده کردن و پدید آوردن.۴. آراستن و ترتیب دادن.۵. سازگاری کردن؛ سازیدن.۶. از نیست هست کردن؛ آفریدن؛ خلق کردن.۷. تغییر دادن: ◻︎ چگونه ساخت از گل مرغ عیسی / ...
-
سایه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: sāyak] (فیزیک) sāye سیاهی جسم انسان یا هر جسم دیگر که در برابر آفتاب یا روشنایی چراغ بر روی زمین یا بر چیز دیگر بیفتد.۲. [مجاز] توجه؛ عنایت.〈 سایه افکندن: (مصدر لازم) سایه انداختن کسی یا چیزی بر کسی یا بر چیز دیگر: ◻︎ پدرمرده را ...