کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گز و نیم گز کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
گزانگبین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) gaz[']angabin مادهای زردرنگ و اندکی شیرین که در بوتۀ گز تولید میشود و در تهیۀ شیرینی به کار میرود؛ شکرک بوتۀ گز.
-
ذرع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] zar' ۱. (ریاضی) واحد اندازهگیری طول، برابر با ۱۰۴ سانتیمتر؛ گز.۲. (اسم مصدر) [قدیمی] اندازه گرفتن پارچه یا چیز دیگر با ذراع؛ گز کردن.۳. [قدیمی] طاقت و توانایی.۴. [قدیمی] سیرت و خو.
-
عبل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] 'abal هر برگ پیچیده و باریک، مانند برگ درخت گز.
-
زرنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] zarang درختی کوهی با چوبی سخت و محکم که از آن تیر و نیزه و مانند آن میساختند؛ گز: ◻︎ چنان بگریم اگر دوست بار من ندهد / که خاره خون شود اندر شخ و زرنگ زگال (منجیک: شاعران بیدیوان: ۲۳۷).
-
طریده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: طریدَة] [قدیمی] taride ۱. شکار راندهشده.۲. آنچه از شتران یا رمه که دزدیده و رانده شده.۳. (اسم) تکۀ دراز از حریر و جز آن.۴. (اسم) تیر.۵. (اسم) تیری که از چوب گز درست کنند.
-
تاخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹توخ، تاغ، توغ› (زیستشناسی) tāx از درختان جنگلی شبیه درخت گز که چوب آن را برای سوزاندن به کار میبرند و آتش آن بادوام و زغالش نیز معروف است؛ آقخزک: ◻︎ عشق آتش تیز و هیزم تاخ منم / گر عشق بماند اینچنین آخ تنم (صفار: لغتنامه: تاخ).
-
پرواز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹پرباز› parvāz ۱. پَر گشودن و پریدن پرندگان.۲. پرش.۳. پریدن و حرکت کردن در هوا.۴. [مجاز] مسافرت کردن با هواپیما.۵. (اسم) [قدیمی] تختههای نازک و باریک به درازی نیم متر که در پوشش خانه بر روی تیرهای سقف، نزدیک به هم میچینند و روی آنها پوش...