کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گزین کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
به گزین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] behgozin ۱. ویژگی کسی که چیزهای خوب را انتخاب میکند.۲. هرچیز بسیار نیکو که از میان چیزهای نیکوی دیگر انتخاب میشود؛ برگزیده.
-
گوشه گزین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی، مجاز] gušegozin آنکه گوشهگیری کند.
-
خلوت گزین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] xalvatgozin = خلوتنشین
-
دست گزین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [قدیمی] dastgozin ۱. [مجاز] هر چیز انتخابشده.۲. چیزی که آن را با دست جدا کرده و برگزیده باشند.
-
دانش گزین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] dānešgozin آنکه علم و دانش را برگزیند و روی به علم و فضل بیاورد؛ گزینندۀ دانش.
-
درم گزین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [مٲخوذ از یونانی. فارسی] [قدیمی] deramgozin کسی که پول خوب و بد را از هم جدا کند؛ درمگزیننده؛ درمسنج؛ صراف.
-
عزلت گزین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'ozlatgozin عزلتگزیننده؛ گوشهنشین.
-
جستوجو در متن
-
اصطفا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اصطفاء] [قدیمی] 'estefā ۱. گزین کردن؛ برگزیدن.۲. کسی را برگزیدن و مورد محبت قرار دادن.
-
برداشتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) bardāštan ۱. [مقابلِ گذاشتن] چیزی را با دست بلند کردن؛ برگرفتن.۲. [عامیانه، مجاز] تصرف کردن؛ صاحب شدن: زمینهای خوب را خودشان برداشتند.۳. (مصدر لازم) دچار حالت یا کیفیتی شدن: کوزه شکاف برداشت.۴. چیزی را از روی چیز دیگر ایجاد کردن: نسخه ب...