کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گزیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گزیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: vičītan] ‹گزاییدن› gazidan ۱. گاز گرفتن؛ دندان گرفتن.۲. نیشزدن.
-
گزیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) gozidan پسندیدن و جدا کردن چیزی یا کسی از میان چند چیز یا چند نفر؛ انتخاب کردن.
-
جستوجو در متن
-
لدغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ladq گزیدن؛ گزیدن با نیش؛ نیش زدن.
-
گزش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر از گزیدن) ‹گزایش› gazeš عمل گزیدن.
-
لسع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] las' گزیدن مار، کژدم و امثال آن.
-
مجانبت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مجانَبة] [قدیمی] mojānebat دوری گزیدن؛ دوری کردن.
-
تجنب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tajannob دور شدن؛ دوری گزیدن؛ دوری کردن.
-
لب گزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] labgaze گزیدن لب به دندان از شدت پشیمانی.
-
برگزیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) bargozidan گزیدن؛ انتخاب کردن؛ پسندیدن و جدا کردن کسی یا چیزی از میان چند تن یا چند چیز؛ ترجیح دادن.
-
گزان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gazān ۱. گزنده.۲. (قید) در حال گزیدن.
-
گزاییدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] gazāyidan ۱. گزند رساندن.۲. نیش زدن؛ گزیدن.
-
تحاشی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tahāši ۱. منکر شدن.۲. دوری کردن؛ پرهیز کردن؛ از چیزی دوری گزیدن.
-
گز
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ گزیدن) gaz ۱. = گَزیدن۲. گزنده (در ترکیب با کلمه دیگر): غریبگز.
-
تغرب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taqarrob ۱. دوری گزیدن؛ دور رفتن.۲. از وطن دور شدن.