کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گزر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گزر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جزر› (زیستشناسی) [قدیمی] gazar هویج؛ زردک.
-
گزر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] gozer گزیر؛ چاره؛ علاج.
-
واژههای همآوا
-
گذر
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ گذشتن) gozar ۱. = گذشتن۲. گذرنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): زودگذر، دیرگذر.۳. (اسم مصدر) عبور؛ گذشتن از جایی.۴. (اسم) محل عبور.〈 گذر دادن: (مصدر متعدی) راه دادن؛ اجازۀ عبور دادن: ◻︎ در کوی نیکنامی ما را گذر ندادند / گر تو نمیپسندی تغی...
-
جستوجو در متن
-
هویج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: حویج] (زیستشناسی) havij ۱. ریشهای مخروطیشکل خوراکی با اندوختۀ غذایی به رنگ زرد یا سرخ؛ زردک؛ گزر.۲. گیاه این ریشه که دارای ساقههای باریک، برگهای بریده، و گلهای سفید و چتری میباشد.