کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گزاف کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گزاف کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹گزافهکار› [قدیمی] ge(o,a)zāfkār آنکه در کاری افراط کند؛ افراطکار؛ افراطکننده.
-
گزاف کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] gazāfkāri افراط؛ مبالغه؛ زیادهروی.
-
گزاف گو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹گزافگوی، گزافهگو› ge(o,a)zāfgu ۱. بیهودهگو؛ لافزن.۲. پرگو.
-
گزاف گویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) ‹گزافهگویی› gazāfguy(')i ۱. بیهودهگویی؛ لافزنی.۲. پرگویی.
-
جستوجو در متن
-
قمپز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) ‹غمپز› [عامیانه] qompoz لافوگزاف.〈 قمپز درکردن: [عامیانه] لاف زدن و خودستایی کردن.
-
صلف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] salaf ۱. گزافگویی کردن؛ لاف زدن.۲. گذشتن از حد خود در سخن گفتن و خودستایی.۳. بیبهره شدن زن از شوهر.
-
لاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) lāf ۱. گفتار بیهوده و گزاف؛ دعوی زیادهازحد.۲. خودستایی.〈 لاف زدن: (مصدر لازم)۱. خودستایی کردن.۲. دعوی زیادهازحد کردن: ◻︎ دوست مشمار آنکه در نعمت زند / لافِ یاری و برادرخواندگی (سعدی: ۷۱).
-
اغراق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'eqrāq ۱. زیادهروی کردن در توصیف کسی یا چیزی.۲. (ادبی) در بدیع، مبالغه و افراط و زیادهروی در مدح یا ذم کسی یا چیزی؛ گزافگویی، مانند این شعر: هرگز کسی نداد بدینسان نشان برف / گویی که لقمهایست زمین در دهان برف (کمال اسماعیل: ...
-
غلو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: غلوّ] qolov[v] ۱. زیادهروی در کاری یا در وصف کسی و چیزی؛ از حد درگذشتن؛ تجاوز کردن از حد.۲. گزافکاری.۳. گزافهگویی.۴. به مقام خدایی رسانیدن بشر، و اعتقاد به حلول خداوند در شخص.۵. (ادبی) در بدیع، مبالغۀ شاعر یا نویسنده در وصف...