کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گریه و زاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گریه آلود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹گریهآلوده› gerye[']ālud اشکآلود.
-
گریه آور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gerye[']āvar آنچه باعث اشک ریختن شود؛ اشکآور؛ گریهآورنده.
-
گریه گر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] geryegar گریان؛ گریهکننده.
-
گریه مند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] geryemand گریان؛ اشکریز.
-
گریه ناک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] geryenāk ۱. گرینده.۲. گریان.
-
جستوجو در متن
-
زاریدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) zāridan ناله و زاری کردن؛ زاری کردن؛ گریۀ زار کردن: ◻︎ سعدی اگر خاک شود همچنان / نالهٴ زاریدنش آید به گوش (سعدی۲: ۴۷۴)، ◻︎ عیبش مکنید هوشمندان / گر سوختهخرمنی بزارد (سعدی۲: ۶۱۹).
-
زاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) zāri گریه و ناله؛ تضرع: ◻︎ شو تا قیامت آید زاری کن / کی رفته را به زاری بازآری (رودکی: ۵۱۱).
-
زاریانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به زاری) [قدیمی] zāriyāne ۱. ناله و زاری.۲. سبب ناله و زاری؛ آنچه باعث گریه و زاری شود: ◻︎ بشنو ای یار از نزاری زار / زاری ما و زاریانهٴ ما (نزاری: مجمعالفرس: زاریانه).
-
نوییدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] nuyidan گریه و زاری کردن.
-
نیاحت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: نیاحة] [قدیمی] niyāhat گریه و زاری و شیون کردن بر مرگ کسی.
-
ندبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ندبَة] nodbe ۱. گریه بر مرده و ذکر خوبیها و صفات نیکوی او.۲. زاری و شیون.〈 ندبه کردن: (مصدر لازم) زاری و شیون کردن.
-
شیون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [پهلوی: šēvan] šivan گریه و ناله و زاری در هنگام مصیبت؛ نوحه؛ فغان و فریاد.
-
موییدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] muy(')idan مویه کردن؛ گریه و زاری کردن؛ نوحه و شیون کردن: ( بدرید جامه به تن زال زر / بمویید و بنشست بر خاک بر (فردوسی۲: ۲۸۷).
-
ولوال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] valvāl بانگوفریاد کردن به گریه و زاری: ◻︎ ذکری ز خدنگ تو و زلزال به سقسین / حرفی ز پرنگ تو و ولوال به بلغار (قاآنی: ۳۵۴).