کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گریه و خنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گریه آلود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹گریهآلوده› gerye[']ālud اشکآلود.
-
گریه آور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gerye[']āvar آنچه باعث اشک ریختن شود؛ اشکآور؛ گریهآورنده.
-
گریه گر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] geryegar گریان؛ گریهکننده.
-
گریه مند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] geryemand گریان؛ اشکریز.
-
گریه ناک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] geryenāk ۱. گرینده.۲. گریان.
-
جستوجو در متن
-
خوردن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: xvartan] xordan ۱. فروبردن غذا از گلو؛ چیزی در دهان گذاشتن و فرودادن.۲. [مجاز] به ناروا تصرف کردن: با کلک پولم را خورد.۳. [عامیانه، مجاز] جلوگیری از بروز حالتی مانند گریه یا خنده: گریهاش را خورد.۴. (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز] هم...