کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گرمی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) garmi گرم بودن.〈 گرمی نمودن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز]۱. دوستی نشان دادن؛ اظهار دوستی کردن.۲. مهر ورزیدن؛ مهربانی کردن.
-
واژههای مشابه
-
پشت گرمی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] poštgarmi ۱. تکیه داشتن به کسی یا چیزی؛ استظهار.۲. اعتماد؛ اطمینان: ◻︎ گرَم پشتگرمی ز یزدان بُوَد / همیشه لب بخت خندان بود (فردوسی: ۴/۲۰۷).
-
چشم گرمی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی، مجاز] če(a)šmgarmi خواب اندک؛ چرت.
-
جستوجو در متن
-
گرما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: garmāk، مقابلِ سرما] garmā گرمی هوا.
-
حر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حرّ، مقابلِ بَرد] [قدیمی] har[r] گرما؛ گرمی.
-
حرارت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حرارة، مقابلِ برودت] harārat گرما؛ گرمی.
-
تفتگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) taftegi گرمی؛ داغی.
-
تفس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tafs گرمی؛ حرارت.
-
گرم جوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] garmjuš کسی که با دیگران بهگرمی و محبت رفتار کند.
-
لهیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] lahib ۱. زبانۀ آتش و گرمی آن.
-
ها
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) hā هوای گرمی که از ریهها خارج میشود.
-
تفش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] tafeš تپش؛ تف؛ گرمی؛ حرارت.
-
استظهار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'estezhār ۱. پشتگرمی داشتن؛ پشتگرمی.۲. [قدیمی] قدرت؛ توان.۳. [قدیمی] اندوخته؛ دارایی؛ مال.