کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گردیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گردیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [پهلوی: gartītan] gardidan ۱. دور زدن؛ چرخیدن؛ گشتن: ◻︎ بگرد بر سرم ای آسیای دور زمان / به هر جفا که توانی که سنگ زیرینم (سعدی۲: ۵۱۵).۲. تغییر کردن.۳. شدن: ◻︎ نگردم از تو تا بیسر «نگردم» / ز تو تا درنگردم برنگردم (نظامی۲: ۲۹۷).
-
جستوجو در متن
-
ثقوب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] soqub نافذرٲی گردیدن.
-
انبوسیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] 'ambusidan پدید آمدن؛ موجود گردیدن.
-
انثنا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: انثناء] [قدیمی] 'ensenā ۱. دوتا شدن.۲. باز گردیدن.
-
گردان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹گردا› gardān گردنده؛ در حال گردیدن.
-
تطوف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tatavvof طواف کردن؛ گرد چیزی گردیدن.
-
تلبد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] talabbod سخت گردیدن زمین به باران.
-
تخفی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taxaffi پوشیده گردیدن؛ پنهان شدن.
-
دوره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: دَورَة] do[w]re ۱. گردش؛ گردش گرد چیزی؛ یکدور گردیدن؛ یکبار گردیدن.۲. (اسم) عهد و زمان.۳. (موسیقی) [قدیمی] اُکتاو؛ گام.
-
وشتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] vaštan چرخیدن؛ دور زدن؛ گردیدن؛ رقصیدن.
-
چرخیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) čarxidan دور خود یا دور چیزی گردیدن؛ چرخ زدن؛ چرخ خوردن.
-
تیاسر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ تَیامُن] [قدیمی] tayāsor بهسمت چپ گردیدن؛ بهطرف چپ مایل شدن؛ انحراف به چپ.
-
تفرق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tafarroq ۱. پراکنده شدن.۲. پریشان گردیدن.۳. جدا شدن.
-
اطلاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمع: اطلاعات] 'ettelā' ۱. واقف گردیدن؛ دیدهور شدن؛ آگاه شدن.۲. (اسم) آگاهی؛ خبر.