کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرده افشان بی جان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گرده بان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) go(a)rdebān = گردبان
-
گرده پز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gerdepaz نانوایی که نان گرده بپزد.
-
گرده گاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گردهگه› (زیستشناسی) [قدیمی] gordegāh جایی از بدن انسان یا حیوان که کلیه در آنجا قرار دارد.
-
گرده ماهی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] gordemāhi ۱. آنچه پشت و پهلویش پخ و مانند پشت ماهی باشد.۲. سرعتگیر.
-
جستوجو در متن
-
جان افشان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] jān[']afšān =جانفشان
-
شادخوار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹شادخواره، شادخور› [قدیمی، مجاز] šādxār ۱. شادیخوار؛ شادمان؛ خوشحال: ◻︎ بادهشناس مایهٴ شادی و خرّمی / بی باده هیچ جان نشد از مایه شادخوار (مسعودسعد: ۵۴۲)، ◻︎ تو شادی کن ار شادخواران شدند / تو با تاجی ار تاجداران شدند (نظامی۵: ۹۱۰)...