کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گردنکشی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اختیال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'extiyāl ۱. تکبر کردن؛ گردنکشی و بزرگمنشی کردن.۲. خرامیدن و با جاهوجلال راه رفتن.۳. خیال کردن.
-
تفرعن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tafar'on ۱. خودخواهی و خودنمایی کردن.۲. [قدیمی] گردنکشی کردن.۳. [قدیمی] جور و ستم کردن.۴. [قدیمی] گردنکشی و زشتخویی.
-
بغی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] baqy ۱. ایجاد فساد کردن؛ بدکاری.۲. ستم کردن؛ تعدی.۳. سرکشی؛ نافرمانی؛ گردنکشی.
-
طغیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] toqyān ۱. از حد خود گذشتن؛ از اندازه تجاوز کردن.۲. بالا آمدن آب دریا یا رودخانه.۳. گردنکشی؛ گستاخی؛ نافرمانی.
-
عناد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'enād ۱. ستیزه کردن.۲. کجروی؛ گمراهی.۳. گردنکشی؛ لجاج؛ ستیزه.۴. [قدیمی] مرتکب خلاف و خیرهسری شدن.〈 عناد ورزیدن: (مصدر لازم) ستیزه کردن؛ لجبازی کردن؛ گردنکشی.
-
ستیهیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹استیهیدن، ستهیدن، ستیزیدن› [قدیمی] setihidan ۱. لجاج کردن.۲. گردنکشی.۳. نافرمانی کردن: ◻︎ در کارها بتا «ستهیدن» گرفتهای / گشتم ستوه از تو من از بس که بستهی (ابوشعیب: شاعران بیدیوان: ۱۶۶)، ◻︎ به دشت نبرد آن هزبر دلیر / سکیزد چو گور و س...
-
گردن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: gartan، جمع: گردنان] gardan ۱. (زیستشناسی) قسمتی از بدن بین سر و تنه.۲. [قدیمی، مجاز] فرد بزرگ و قدرتمند: ◻︎ بنازند فردا تواضعکنان / نگون از خجالت سر گردنان (سعدی۱: ۱۳۴). Δ در این معنی معمولاً با «ان» جمع بسته میشود.〈 به گ...