کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گردش 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
دوران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] davarān ۱. گردیدن گرد چیزی؛ گردش کردن چیزی پیرامون چیز دیگر.۲. گردش دایرهمانند؛ گردش گرد چیزی.〈 دوران دَم: (زیستشناسی) [منسوخ] گردش خون.
-
گلگشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] golgašt ۱. گردش در گلزار.۲. (اسم) جای گردش و تفرج در صحرا و گلزار.
-
گردشگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) gardešgāh جایی که مردم در آنجا گردش و تفرج کنند.
-
سیران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمعِ سور] [قدیمی] seyrān گردش و تفرج.
-
جوال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] javvāl بسیار جولانکننده؛ بسیار گردشکننده.
-
راه پیمایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) rāhpeymāy(')i پیادهروی؛ گردش پیاده.
-
ادارت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ادارَة] [قدیمی] 'edārat به گردش درآوردن؛ گرداندن؛ چرخاندن.
-
کوچه گرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) kučegard کسی که در کوچه و خیابان گردش میکند.
-
پیک نیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: pique-nique] piknik گردش دستهجمعی در خارج از شهر.
-
دوره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: دَورَة] do[w]re ۱. گردش؛ گردش گرد چیزی؛ یکدور گردیدن؛ یکبار گردیدن.۲. (اسم) عهد و زمان.۳. (موسیقی) [قدیمی] اُکتاو؛ گام.
-
کازینو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: casino] kāzino قمارخانه؛ جای گردش، تفریح، و قمار.
-
مطاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] matāf جای طواف کردن؛ محل گردش و دور زدن.
-
صروف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جمعِ صَرف] [قدیمی] soruf ۱. حوادث.۲. گردشهای روزگار.
-
چراننده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ča(e)rānande کسی که حیوان علفخوار را در چراگاه گردش دهد تا چرا کند.
-
جهانگردی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) jahāngardi مسافرت و گردش در شهرهای دنیا؛ سیاحت؛ گردشگری.