کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گردش بین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آب گردش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) (کشاورزی) 'ābgardeš ۱. نوبت آب گرفتن برای کشتزار.۲. تندرو: ◻︎ آبگردش مرکبی کز چابکی هنگام تک / نعل سخت او ز خاک نرم انگیزد غبار (ازرقی: ۲۴).
-
گردش کنان
فرهنگ فارسی عمید
(قید) gardeškonān در حال گردش کردن.
-
غلام گردش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [مجاز] qolāmgardeš دیوار یا دالان حائل میان حرمسرا و قسمت بیرونی عمارت؛ راهرو؛ کریدور.
-
سال گردش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] sālgardeš گردش سال؛ تجدید سال؛ شروع شدن سال نو.
-
جستوجو در متن
-
کرمند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹کردمن› [قدیمی] karmand تندوتیز؛ شتابکار؛ چستوچالاک: ◻︎ مکن امید دور و آز دراز / گردش چرخ بین چه کرمند است (خسروی: شاعران بیدیوان: ۱۷۳).
-
صرف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] sarf ۱. خرج کردن.۲. انفاق کردن مال.۳. (اسم) (ادبی) در دستور زبان عربی، علمی که در اشتقاق و صیغههای کلمات عربی بحث میکند و قواعدی برای نقل صیغههای افعال بهدست میدهد؛ تصریف.۴. (اسم) (اقتصاد) تفاوت بین قیمت واقعی پول و قیمتی که در...