کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرداوری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گردآوری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) gerd[']āvari عمل گرد آوردن؛ جمع کردن.
-
واژههای همآوا
-
گردآوری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) gerd[']āvari عمل گرد آوردن؛ جمع کردن.
-
جستوجو در متن
-
آمارگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [پهلوی: āmārgar] 'āmārgar کسی که مٲمور گردآوری، بررسی و تحلیل دادهها است.
-
مؤلف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mo'allaf نوشتهای که مطالبی در آن گردآوری شده؛ تٲلیفشده.
-
آمار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: āmār] ‹آماره، اماره› 'āmār ۱. دادههای عددی به دست آمده از بررسی اطلاعات دربارۀ یک مجموعه: آمار اقتصادی، آمار سیاسی، آمار نفوس.۲. علم گردآوری و بررسی داده های عددی.
-
دایرةالمعارف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: دائرةالمعارف] dāy(')eratolma'āref کتاب یا مجموعهای از کتابها که در آن مباحث علمی، ادبی، هنری، اجتماعی و مانند آنها را به ترتیب حروف الفبایی گردآوری کرده و دربارۀ هریک از آنها توضیحاتی آمده است؛ فرهنگنامه؛ آنسیکلوپدی.
-
داده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) dāde ۱. ویژگی آنچه کسی به دیگری بدهد.۲. بخشیدهشده.۳. سپردهشده.۴. (اسم) (بانکداری) پول یا سندی که کسی به بانک بدهد که به حساب دادگی او بنویسند.۵. (اسم) اطلاعاتی که برای یک کار آماری گردآوری میشود.