کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گربه در انبان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گربه بید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] gorbebid = بیدمشک
-
گربه سان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) gorbesān گربهمانند؛ مانند گربه.
-
گربه سانان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) gorbesānān تیرهای از جانوران گوشتخوار که شبیه گربه هستند، مانند شیر، پلنگ و ببر.
-
گربه شان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] gorbešān ۱. محیل و مکار.۲. چاپلوس.
-
گربه شانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) ‹گربهشانگی› [قدیمی، مجاز] gorbešāni ۱. حیلهگری؛ مکاری.۲. تملقگویی.
-
گربه شور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹گربهشوی› [عامیانه، مجاز] gorbešur چیزی را بهعجله و ناتمام شستن.〈 گربهشور کردن: (مصدر متعدی) [عامیانه، مجاز] = گربهشور
-
گربه کوره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gorbekure ۱. گربۀ کور.۲. [عامیانه، مجاز] حیلهگر؛ مکار.۳. [عامیانه، مجاز] نمکنشناس.
-
گربه گون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gorbegun ۱. گربهمانند.۲. [مجاز] حیلهگر؛ فریبکار.۳. [مجاز] چاپلوس.