کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرامی شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گرامی قدر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی] gerāmiqadr بزرگقدر؛ بلندپایه؛ ارجمند.
-
گرامی نژاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gerāminežād آنکه از خاندان شریف است؛ عالینسب؛ والاتبار.
-
جستوجو در متن
-
تعزز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ta'azzoz عزیز شدن؛ گرامی شدن؛ ارجمند شدن.
-
اعتزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'e'tezāz ۱. عزیز شدن؛ گرامی شدن؛ عزت؛ ارجمندی.۲. عزیز شمردن؛ گرامی داشتن.
-
عزت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عزَّة] 'ezzat ۱. [مقابلِ ذلّت] عزیز شدن؛ گرامی شدن؛ ارجمند شدن.۲. ارجمندی؛ احترام.۳. (اسم) [قدیمی، مجاز] خداوند.
-
فخامت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: فخامَة] faxāmat ۱. بزرگواری؛ گرامی شدن.۲. [قدیمی] تنومندی؛ ستبری.
-
نبالت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: نبالة] [قدیمی] nabālat ۱. گرامی شدن.۲. نجابت؛ بزرگواری.۳. فضل و برتری.
-
جان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: gyān] jān ۱. نیرویی که تن به آن زنده است؛ روح حیوانی.۲. روان: ◻︎ جان که آن جوهر است و در تن ماست / کس نداند که جای او به کجاست (نظامی۴: ۵۳۸)، ◻︎ جان و روان یکیست به نزدیک فیلسوف / ورچه ز راه نام دو آید روان و جان (ابوشکور: شاعران بیدی...