کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گذشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گذشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) gozašt ۱. [مجاز] گذشتن؛ گذر کردن: ◻︎ هر که نامخت از گذشت روزگار / نیز ناموزد ز هیچ آموزگار (رودکی: ۵۳۲).۲. [مجاز] بخشش؛ بخشایش.۳. [مجاز] صرف نظر کردن از چیزی.〈 گذشت داشتن: (مصدر لازم) [مجاز] عفو و بخشایش داشتن.〈 گذشت کردن: (مصدر...
-
جستوجو در متن
-
مامضی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] māmazā آنچه گذشت؛ گذشته.
-
بخشودن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹بخشاییدن› [قدیمی] baxšudan از گناه کسی درگذشتن؛ عفو کردن؛ گذشت کردن.
-
بخشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدرمتعدی) [پهلوی: baxšītan] baxšidan ۱. پول یا چیز دیگر را بیعوض به کسی دادن؛ عطا دادن.۲. گذشت کردن.
-
بی دریغ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bida(e)riq ۱. بیمضایقه.۲. از روی جوانمردی و گذشت.۳. بدون بخل.
-
مسامحت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] mosāmehat ۱. اهمال؛ کوتاهی.۲. گذشت؛ ملاحظه کردن.
-
ارفاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'erfāq ۱. نرمی و مدارا کردن؛ با مهربانی رفتار کردن.۲. گذشت در حق کسی زیادتر از حق او.
-
آوانس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: avance] 'āvāns گذشت و اغماضی که در جریان کاری با نادیده گرفتن مقررات نسبت به کسی اعمال میکنند؛ ارفاق.
-
بیستاخی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] bistāxi گستاخی: ◻︎ بسیار شد این سخن فراخی / ز اندازه گذشت بیستاخی (امیرخسرو: مجمعالفرس: بیستاخ).
-
خاطرافروز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] xāter[']afruz روشنکنندۀ خاطر؛ شادیبخش: ◻︎ بر خاطر او گذشت یک روز / اندیشهٴ آن دو خاطرافروز (نظامی۳: ۵۲۹).
-
جولقی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به جولق، اسم) [معرب. فارسی] [قدیمی] jo[w]laqi قلندر؛ پشمینهپوش: ◻︎ جولقیای سربرهنه میگذشت / با سرِ بیمو چو پشتِ طاس و طشت (مولوی: ۴۵).
-
استهلاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'estehlāk ۱. (اقتصاد) کاهش ارزش چیزی بر اثر کار، گذشت زمان، یا فرسودگی.۲. (بانکداری) پرداخت کردن وام بهصورت تدریجی و قسطهای معیّن.۳. [قدیمی] از بین رفتن؛ مردن.
-
تجاوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tajāvoz ۱. حملۀ نظامی یک یا چند کشور به یک یا چند کشور دیگر.۲. آسیب رساندن یا از میان بردن حقوق دیگران.۳. خارج شدن از اندازه.۴. [قدیمی] گذشت؛ بخشش.
-
درگذشتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) dargozaštan ۱. مردن؛ درگذشتن.۲. پیشی گرفتن.۳. گذشت کردن؛ دست برداشتن؛ از گناه کسی چشم پوشیدن.۴. [قدیمی] گذشتن؛ رفتن؛ عبور کردن.