کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گذر عبور کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
گذرگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گذرگه› gozargāh جای گذشتن و عبور کردن؛ گذر؛ محل عبور.
-
عبور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'obur گذر کردن از جایی یا راهی؛ راه پیمودن؛ گذشتن.〈 عبورومرور: آمدورفت.
-
عبره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عبرَة] [قدیمی] 'abre ۱. اشک.۲. اندوه بیگریه.۳. (اسم مصدر) گذر کردن از جایی؛ عبور.
-
گذشتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) gozaštan ۱. سرآمدن و به پایان رسیدن وقت و زمان.۲. [مجاز] بخشودن.۳. گذر کردن؛ عبور کردن.۴. [قدیمی، مجاز] مردن.۵. [قدیمی، مجاز] روی دادن.