کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گذرانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
عشرت خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] ‹عشرتگاه› [قدیمی] 'ešratxāne محل عیشوعشرت؛ جای خوشگذرانی.
-
کامرانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] kāmrāni ۱. خوشگذرانی.۲. خوشبختی؛ کامیابی.
-
تن پروری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) tanparvari ۱. خوشگذرانی.۲. تنآسایی.
-
عشرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عشرة] 'ešrat ۱. کامرانی؛ خوشگذرانی.۲. [قدیمی] دوستی و آمیزش؛ مخالطه؛ صحبت.
-
شادخواری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] šādxāri ۱. شادی.۲. خوشگذرانی.۳. بادهگساری.
-
ترف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taraf ۱. به نعمت و آسایش زندگی کردن.۲. متنعّم و ثروتمند شدن.۳. نعمت، آسایش، و خوشی زندگانی.۴. خوشگذرانی.
-
عزب خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [منسوخ] 'azabxāne ۱. خانهای که چند مرد مجرد برای خوشگذرانی در آن بهسر میبرند.۲. روسپیخانه.
-
عیش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'eyš ۱. خوشگذرانی؛ خوشی و شادمانی.۲. [قدیمی] زیستن؛ زندگی کردن.۳. (اسم) [قدیمی] زندگی.۴. (اسم) [قدیمی] طعام؛ خوراک؛ خوردنی.
-
سرگرمی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] sargarmi ۱. اشتغال؛ توجه.۲. کاری که شخص را مشغول سازد.۳. (اسم) آنچه سبب وقتگذرانی و تفریح باشد از انواع بازی، ورزش، سینما، و تئاتر.
-
یللی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹یلی› yallali ۱. [عامیانه] وقت خود را بیهوده هدر دادن؛ ولگردی؛ خوشگذرانی؛ یللیتللی.۲. (اسم، شبه جمله) [قدیمی] بانگ و فریادی که در حالت خوشی و مستی برآورند.〈 یللی زدن: (مصدر لازم) [عامیانه] = یللی〈 یللی کردن: (مصدر لازم) [عامیا...