کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گذاشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گذاشتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) gozāštan = گذاردن
-
جستوجو در متن
-
استبقا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: استبقاء] [قدیمی] 'estebqā ۱. باقی گذاشتن.۲. زنده گذاشتن.
-
ایداع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'idā' به ودیعت گذاشتن مالی در نزد کسی؛ ودیعه گذاشتن؛ سپردن.
-
مانیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] mānidan ۱. باقی گذاشتن؛ گذاشتن.۲. رها کردن؛ ماندن.
-
فرانهادن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] farāne(a)hādan ۱. نهادن؛ گذاشتن.۲. در میان گذاشتن.
-
بازنهادن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] bāzna(e)hādan ۱. نهادن؛ گذاشتن.۲. برجا گذاشتن.۳. قرار دادن چیزی در جایی.
-
تخلیف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taxlif ۱. خلیفه گردانیدن کسی بهجای خود.۲. کسی یا چیزی بعد از خود باقی گذاشتن؛ واپس گذاشتن.
-
بتاییدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] betay(')idan گذاشتن؛ نهادن؛ رها کردن.
-
گذاردن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] gozārdan چیزی را در جایی قرار دادن؛ نهادن؛ گذاشتن.
-
گماشتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: gumārtan] gomāštan کسی را بر سر کاری گذاشتن؛ گماریدن.
-
زخم بندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) (پزشکی) zaxmbandi بستن زخم و مرهم گذاشتن روی آن.
-
تاج گذاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [معرب. فارسی] tājgozāri تاج بر سر گذاشتن پادشاه.
-
هشتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: hištan] ‹هشیدن› [قدیمی] he(a)štan رها کردن؛ فروگذاشتن؛ گذاشتن؛ هلیدن.
-
توخچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tuxče جایی که در دیوار برای گذاشتن چیزی درست کنند؛ طاقچه.