کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گذارنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گذارنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gozārande کسی که چیزی را در جایی بگذارد.
-
واژههای همآوا
-
گزارنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gozārande اداکننده؛ بهجاآورنده.
-
جستوجو در متن
-
نهنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) na(e)hande گذارنده.
-
مودع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] (حقوق) mude' به ودیعتنهنده؛ امانتگذارنده.
-
قانون گذار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [معرب. فارسی] qānungozār قانونگذارنده؛ آنکه قانون وضع کند؛ مُقَنِّن.
-
مورث
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] (حقوق) movarres کسی که میراث از خود باقی بگذارد؛ ارثگذارنده؛ ارثرساننده.
-
پی گذار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] peygozār پیگذارنده؛ پایهگذار؛ بنیانگذار.
-
هل
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ هلیدن) [قدیمی] hel ۱. = هلیدن۲. هلنده؛ گذارنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): سستهل.
-
منان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mannān ۱. منتگذارنده.۲. بسیارنیکوییکننده و بخشنده.۳. (اسم، صفت) از نامهای باریتعالی.
-
گذار
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ گذاردن) gozār ۱. = گذاردن۲. گذارنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بنیانگذار، فروگذار، مینگذار.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] عبور؛ مرور؛ گذشتن از جایی.۴. (اسم) [قدیمی] معبر؛ گذرگاه.〈 گذار کردن: (مصدر لازم) [قدیمی] عبور کردن؛ گذشتن: ◻︎ هردم آنجا گ...