کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گداز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گداز
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ گداختن) godāz ۱. = گداختن۲. گدازنده (در ترکیب با کلمه دیگر): دیرگداز، جانگداز.۳. (اسم مصدر) گداخته شدن؛ ذوب.۴. (اسم مصدر) [قدیمی، مجاز] لاغر و نحیف شدن.۵. (اسم) [قدیمی، مجاز] غم؛ رنج: ◻︎ چه آن کس که اندر خرام است و ناز/ چه گوید که در درد...
-
واژههای مشابه
-
آهن گداز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āhangodāz آنکه یا آنچه آهن را ذوب میکند؛ گدازندۀ آهن
-
دل گداز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی، مجاز] delgodāz گدازندۀ دل؛ ملالآور؛ اندوهآور.
-
غم گداز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی، مجاز] qamgodāz آنکه یا آنچه غم را بگدازد و از میان ببرد؛ غمزدا.
-
جان گداز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] jāngodāz آنچه روح و روان را ملول و افسرده کند؛ دردناک؛ ناتوانکننده: ◻︎ کند خواجه بر بستر جانگداز / یکی دست کوتاه و دیگر دراز (سعدی۱: ۶۵).
-
ظالم گداز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] zālemgodāz گدازندۀ ظالم؛ هلاککنندۀ ظالم؛ نابودکنندۀ ستم و ستمکار.
-
جستوجو در متن
-
جگرسوز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] jegarsuz آنچه باعث حزن و اندوه بسیار شود؛ جانگداز.