کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گداخته شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ذوبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] zavabān ۱. گداختن؛ گداخته شدن.۲. سخت شدن گرمی آفتاب.
-
تابیده
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) tābide در حال گداخته شدن.
-
تابیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹تاویدن› tābidan ۱. درخشیدن؛ پرتو افکندن؛ روشنایی دادن.۲. (مصدر متعدی) گرم کردن؛ گداختن.۳. گرم شدن؛ گداخته شدن.
-
ذوب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ذَوب] zo[w]b ۱. گداختن؛ گداخته شدن؛ آب شدن.۲. واشدن برف و یخ یا روغن جامد یا فلز در اثر حرارت.
-
گداز
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ گداختن) godāz ۱. = گداختن۲. گدازنده (در ترکیب با کلمه دیگر): دیرگداز، جانگداز.۳. (اسم مصدر) گداخته شدن؛ ذوب.۴. (اسم مصدر) [قدیمی، مجاز] لاغر و نحیف شدن.۵. (اسم) [قدیمی، مجاز] غم؛ رنج: ◻︎ چه آن کس که اندر خرام است و ناز/ چه گوید که در درد...
-
آب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: āp] ‹آو، او› 'āb ۱. (شیمی) مادهای مایع، بیطعم، بیبو، و مرکب از اکسیژن و هیدروژن با فرمول شیمیایی H۲O که در طبیعت به مقدار زیاد موجود است و سه ربع روی زمین را فراگرفته. در صد درجۀ سانتیگراد جوش میآید و در صفر درجۀ سانتیگراد من...