کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گداختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گداختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) godāxtan ۱. فلز یا چیز دیگر را به قوۀ حرارت ذوب کردن.۲. (مصدر لازم) آب شدن یا واشدن جسم جامد در اثر حرارت؛ گدازیدن؛ پزاختن.
-
جستوجو در متن
-
گدازیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر) [قدیمی] godāzidan = گداختن
-
پزاختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] pazāxtan = گداختن
-
آهن گدازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'āhangodāzi عمل گداختن آهن.
-
اذابت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اذابة] ‹اذابه› [قدیمی] 'ezābat ذوب کردن؛ گداختن؛ آب کردن.
-
گدازش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] godāzeš عمل گداختن؛ ذوب شدن.
-
خبث الحدید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] xabasolhadid جرمی که پس از گداختن آهن در کوره باقی میماند.
-
ذوبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] zavabān ۱. گداختن؛ گداخته شدن.۲. سخت شدن گرمی آفتاب.
-
تفتیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) taftidan گرم شدن؛ گداختن؛ گرم شدن از تف آتش یا آفتاب؛ تفسیدن.
-
بخجد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] baxjad ۱. ریم؛ چرک.۲. ریم آهن؛ آنچه پس از گداختن در کوره میماند.
-
دیفروجس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] ‹دیفروجاس، دیرجاس، دیبرجاس، دیفروغس› [قدیمی] difrujes جسمی که پس از گداختن مس در ته کوره یا بوته باقی میماند؛ مارقشیشا.
-
دوغو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] duqu درد و جرمی که پس از گداختن روغن یا کره در ته ظرف باقی بماند.
-
ریم آهن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] rim[']āhan چرک آهن؛ آنچه از آهن پس از گداختن در کوره باقی میماند یا هنگام چکش زدن از آن میریزد.
-
تفیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹تویدن› [قدیمی] tafidan داغ شدن و گداختن از تف آتش یا آفتاب؛ تافتن؛ تفتن؛ تابیدن؛ تفسیدن؛ گرم شدن.