کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گاو و خر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
برزه گاو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹برزگاو، ورزگاو› [قدیمی] barzegāv گاو نری که برای شخم زدن زمین به کار رود: ◻︎ برزهگاویست کاو خورد ناچار / بر تخمی که خود کند شدیار (عثمان مختاری: ۶۹۹).
-
گاو بندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) gāvbandi ۱. (کشاورزی) عمل گاوبند.۲. [عامیانه، مجاز] بندوبست برای بهدست آوردن ثروت از ممری.
-
جستوجو در متن
-
ترونده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹تروند› [قدیمی] tarvande میوۀ نارس؛ نوبر؛ نوباوه: ◻︎ تروندۀ پالیزجان هر گاو و خر را کی رسد / زآن میوههای نادره زیرک دل و گربز خورد (مولوی۲: ۲۴۶).
-
گواز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گوازه، غباز، غبازه، خرگواز، خرزن› [قدیمی] ga(o)vāz چوبدستی کلفتی که با آن خر و گاو را میرانند: ◻︎ دوستان را بیافتی بهمراد / سر دشمن بکوفتی به گواز (فرخی: لغتنامه: گواز).
-
غبازه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹غباز، گواز، گوازه› [قدیمی] qabāze چوبدستی شبانان که با آن گاو یا خر را میراندند: ◻︎ پر دل چون تاول است و تاول هرگز / نرم نگردد مگر به سختغبازه (منجیک: لغت فرس: غبازه).
-
پاده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pāde ۱. گله؛ رمه؛ گلۀ گاو و خر: ◻︎ مادهگاوان پادهاش هریک / شاهپرور بُوَد چو برمایون (فرالاوی: شاعران بیدیوان: ۴۱).۲. چراگاه.۳. چوبدستی ستبر.