کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گاو قربانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
برزه گاو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹برزگاو، ورزگاو› [قدیمی] barzegāv گاو نری که برای شخم زدن زمین به کار رود: ◻︎ برزهگاویست کاو خورد ناچار / بر تخمی که خود کند شدیار (عثمان مختاری: ۶۹۹).
-
گاو بندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) gāvbandi ۱. (کشاورزی) عمل گاوبند.۲. [عامیانه، مجاز] بندوبست برای بهدست آوردن ثروت از ممری.
-
گاو تازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] gāvtāzi اشتلم کردن و رجز خواندن و تهدید کردن دشمن: ◻︎ ور گمان گاوتازی دارد اینک حاضرم/ گر نمیتازی نمیدانم هماهنگی مکن (عرفی: لغتنامه: گاوتازی).
-
جستوجو در متن
-
قربانی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به قربان) [عربی. فارسی] qorbāni ۱. ویژگی حیوانی حلالگوشت مانندِ گاو، گوسفند، و شتر که در راه خدا ذبح شده و گوشت آن صدقه داده میشود: ◻︎ فدای جان تو گر من فدا شوم چه شود / برای عید بُوَد گوسفند قربانی (سعدی۲: ۵۹۷).۲. آنکه در اثر شرا...
-
قربان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمع: قَرابین] qorbān ۱. ذبح کردن حیوانی حلالگوشت مانندِ گاو، گوسفند، و شتر در راه خدا و صدقه دادن گوشت آن.۲. (اسم) عنوانی احترامآمیز در خطاب به آقایان.۳. (اسم، صفت) [قدیمی] = قربانی〈 قربان کردن: (مصدر متعدی) ذبح کردن حیوانی ح...