کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گاورس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گاورس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جاورس› (زیستشناسی) gāvars دانهای تلخمزه از نوع ارزن به رنگ خاکستری که برگ و خوشۀ آن شبیه برگ و خوشۀ جو است و بیشتر در میان کشتزار گندم میروید؛ گال؛ بسل؛ شوشو.
-
جستوجو در متن
-
بسل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] basal = گاورس
-
گال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] gāl = گاورس
-
جاورس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: گاورس] (زیستشناسی) jāvars = گاورس
-
شوشو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از چینی؟] (زیستشناسی) šušu = گاورس
-
سنگله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] sangole نانی که از آرد ارزن یا گاورس بپزند؛ نان ارزن.
-
گاورسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کاورسه› [قدیمی] gāvarse هرچیز خردهریزه که شبیه گاورس باشد: ◻︎ گاورسه چو کرد میندانی / بایدْتْ سپرد زر به زرگر (ناصرخسرو: ۹۴).
-
بلارک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پلارک، پرالک، بلالک› [قدیمی] balārak ۱. فولاد جوهردار.۲. شمشیر جوهردار: ◻︎ بلارک به گاورسهٴ نقرهگون / ز نقره برآورده گاورس خون (نظامی۵: ۹۶۹).۳. جوهر تیغ.