کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خرده گاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] xordegāh = بخولق
-
خرمن گاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹خرمنگاه› (کشاورزی) xermangāh قطعه زمینی سخت و هموار در کنار مزرعه که در آنجا گندم یا جو دروشده را بهوسیلۀ خرمنکوب میکوبند تا کاه از دانه جدا شود.
-
تکیه گاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] te(a)k[i]yegāh ۱. جای تکیه دادن؛ پشتی.۲. [مجاز] پشتوپناه.
-
دیده گاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] didegāh = دیدگاه
-
فراخی گاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] farāxigāh ۱. جای فراخ و باوسعت.۲. جایی که در آن نعمت فراوان باشد: ◻︎ تا ببینندشان بر آن سر راه / دور گشتند از آن فراخیگاه (نظامی: لغتنامه: فراخیگاه).
-
فرجام گاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی، مجاز] farjāmgāh ۱. آخرین منزل؛ گور؛ قبر.۲. قیامت؛ روز رستاخیز.
-
غرقه گاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] ‹غرقهگه، غرقگاه› [قدیمی] qarqegāh جای غرق شدن.
-
قبله گاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] qeblegāh ۱. جایی که در نماز به آن رو میکنند؛ مکان قبله؛ جای قبله.۲. [منسوخ، مجاز] پناهگاه.
-
قدم گاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] qadamgāh ۱. جای قدم نهادن.۲. جایی که اثر پایی در سنگ پدیدار باشد.〈 قدمگاه آدم: در روایات، سرندیب که حضرت آدم نخستین بار بر روی زمین در آنجا قدم گذاشت.
-
قلب گاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] ‹قلبگه› [قدیمی] qalbgāh ۱. میان؛ وسط.۲. جایی در میدان که قلب لشکر قرار بگیرد: ◻︎ فرامرز با خوارمایه سپاه / بزد خویشتن تیز بر قلبگاه (فردوسی: ۵/۴۶۲).
-
پرت گاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) partgāh ۱. جای پرت شدن.۲. جای بلند که پایین آن گودال یا دره باشد و انسان در صورت لغزش از آنجا پرت شود.
-
سه گاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) segāh ۱. از دستگاههای هفتگانۀ موسیقی ایرانی.۲. [قدیمی] از شعبههای بیستوچهارگانۀ موسیقی ایرانی.
-
نابه گاه
فرهنگ فارسی عمید
(قید) ‹نابگه› [قدیمی] nābegāh ناگهان؛ بیوقت.
-
چشمه گاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] če(a)šmegāh جای چشمه؛ جای برآمدن آب چشمه در زمین یا کوه؛ سرچشمه.
-
نهاله گاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹نهالهگه، نهالگاه› na(e)hālegāh ۱. جایی که صیاد نهاله را بر زمین نصب کند؛ نهالهجای.۲. شکارگاه: ◻︎ نهالهگاه به خوشی چو لالهزاری گشت / ز خون سینهٴ رنگ و ز خون چشم پلنگ (فرخی: ۲۰۷).۳. کمینگاه.