کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گاهچینهنگاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
چینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چنه› čine ۱. دانهای که پرندگان میخوردند.۲. نوعی دیوار گِلی که سنگ و آجر در آن به کار نمیرود و لایههای آن را تکهتکه بر روی هم میچینند.۳. هر لایه از دیوار گِلی؛ دای.۴. (زمینشناسی) هر طبقه از زمین که از لحاظ آثار و بقایا مربوط به یک دوره...
-
نگاری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) negāri ۱. چراغ شیرهکشی؛ اسبابی که با آن شیرۀ تریاک را تدخین میکنند.۲. (اسم، صفت نسبی، منسوب به نگار) بخش دوم معدۀ نشخوارکنندگان که روی آن نقشونگارهای مسدسشکل است.
-
گاه
فرهنگ فارسی عمید
(قید) gāh ۱. وقتی؛ زمانی؛ هنگامی.۲. بعضی اوقات؛ گاهگاهی.۳. (اسم) وقت؛ زمان؛ هنگام.۴. زمان (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بامگاه، شامگاه، سحرگاه.۵. مکان (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بزمگاه، پرستشگاه، رزمگاه، کشتارگاه، لشگرگاه.۶. (اسم) [قدیمی] فصل؛ موسم.〈 ...
-
گاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) gāh ۱. جا؛ مکان.۲. [قدیمی] تخت پادشاهی: ◻︎ به گیتی بهی بهتر از گاه نیست / بدی بتّر از عمر کوتاه نیست (فردوسی: ۸/۳۷۳).
-
گاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] gāh ظرفی که در آن سیموزر ذوب میکردند؛ بوتۀ زرگری: ◻︎ شهان بهخدمت او از عوار پاک شوند/ بدان مثال که سیم نبهره اندر گاه (فرخی: ۳۴۳).
-
چینه دان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) činedān کیسهای که بین حلقوم و معدۀ مرغ قرار دارد و مواد غذایی داخل آن میشود؛ جاغر؛ ژاغر؛ شاغر؛ کژار؛ گژار؛ شکانک.
-
چینه شناسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) (زمینشناسی) činešenāsi علمی که دربارۀ چگونگی تشکیل چینههای زمین بحث میکند.
-
آب نگاری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) (جغرافیا) 'ābnegāri علمی که دربارۀ آبهای سطح زمین و وضع و مقدار و چگونگی آنها و جریان آب رودخانهها و دریاچهها و دریاها بحث میکند.
-
انگشت نگاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'angoštnegāri ضبط اثر خطهای سر انگشتان بهویژه انگشت اشاره برای شناسایی یا امضا.
-
بنه گاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bonegāh جای بنه.
-
کاسه گاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی. فارسی] kāsegāh جایی که در ساعتهای معیّن کوس و کرنا میزنند؛ نقارهخانه.
-
کشتار گاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) koštargāh ۱. جای کشتن؛ مسلخ.۲. جای کشتار گاو و گوسفند که گوشت آنها به مصرف خوراک مردم میرسد.
-
گاه گدار
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] gāhgodār بعضیاوقات؛ بهندرت.
-
گاه گیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹گهگیر› gāhgir ۱. غافلگیر.۲. اسبی که گاهگاه رم بکند.۳. درد یا عارضهای که ناگهان بروز کند.
-
گرانی گاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گرانیگاه› (فیزیک) gerānigāh مرکز ثقل.