کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گاهواره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گاهواره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: gāhvārak] [قدیمی] gāhvāre = گهواره
-
جستوجو در متن
-
گواره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مخففِ گاهواره] [قدیمی] gavāre = گاهواره
-
نانو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ننو، ننی› [عامیانه] nānu ۱. گاهواره؛ گهواره؛ بانوج.۲. آوازی که مادر هنگام گهواره جنباندن و خواباندن فرزند میخواند.
-
بادرنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: vātrang] bādrang ۱. ‹بادارنگ، واترنگ، وارنگ، بادرنج› (زیستشناسی) = بالنگ: ◻︎ بین که دیباباف رومی در میان کارگاه / دیبهی دارد به کار اندر به رنگ بادرنگ (منوچهری: ۶۱).۲. [قدیمی] گاهواره: ◻︎ ای حبهدزد بوده ز گاواره تا به گور / وی زنبهم...
-
واره
فرهنگ فارسی عمید
(پسوند) vāre ۱. شبیه؛ نظیر (در ترکیب با کلمۀ دیگر): سنگواره.۲. برای تبدیل صفت به اسم به کار میرود: گوشواره، دستواره، گاهواره، مشتواره.۳. (اسم) [قدیمی] بار؛ کرت؛ مرتبه؛ نوبت: ◻︎ گُل دگرره به گُلْسِتان آمد / وارۀ باغ و بوستان آمد (رودکی: ۴۹۷).