کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] gāl سرگین گوسفند که به پشمهای زیر دنبۀ او آویخته و خشک شده باشد.
-
گال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] gāl = گاورس
-
گال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] gāl غلاف پنبه؛ غوزۀ پنبه.
-
گال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] gāl = شغال
-
گال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] gāl فریب؛ خدعه.
-
گال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: gale] (پزشکی) gāl = جرب
-
جستوجو در متن
-
اندروب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹انروب، اندوب، اندروج، اندوج› (پزشکی) [قدیمی] 'andarub نوعی بیماری پوستی که در آن جوشهایی با خارش بسیار روی پوست بدن پیدا میشود؛ جرب؛ گری؛ گال.
-
گاورس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جاورس› (زیستشناسی) gāvars دانهای تلخمزه از نوع ارزن به رنگ خاکستری که برگ و خوشۀ آن شبیه برگ و خوشۀ جو است و بیشتر در میان کشتزار گندم میروید؛ گال؛ بسل؛ شوشو.
-
جرب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (پزشکی) jarab نوعی بیماری پوستی واگیردار که باعث سوزش و خارش پوست بدن و پیدا شدن جوشهای بسیارریز روی پوست میشود. انگل آن در زیر پوست بدن سوراخهایی ایجاد میکند؛ پریون؛ گری؛ گال.