کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گاز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) gāz ۱. فروبردن دندان در چیزی.۲. آلتی دوشاخه که با آن میخ را از چیزی بیرون میکشند؛ انبر؛ گازانبر: ◻︎ تو که در بند حرصوآز شدی / همچو زر در دهان گاز شدی (سنائی۱: ۴۴۰).〈 گاز زدن: (مصدر متعدی) دندان زدن؛ دندان به چیزی فروبردن.〈 گاز ...
-
گاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] gāz تکۀ چوب یا آهن که هنگام ترکاندن و شکافتن چوب یا تخته لای آن میگذارند؛ بغاز؛ پغاز؛ براز؛ فانه؛ پانه؛ پهانه؛ فهانه.
-
گاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: gaze] (پزشکی) gāz پارچۀ لطیف، نازک، شبیه تور، و ضد عفونیشده که برای زخمبندی به کار میرود: گاز استریل.
-
گاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: gaze] gāz ۱. (فیزیک) یکی از حالتهای سهگانۀ ماده که در آن مولکولها، میتوانند آزادانه حرکت کنند و حجم و شکل ثابتی ندارد؛ هر نوع مادۀ سیال و بیشکل که تمامی حجم ظرف را اشغال میکند و سطح آزاد ندارد.۲. (شیمی) [عامیانه] گاز طبیعی که به...
-
واژههای مشابه
-
گاز انبری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به گازانبر، قید) gāz[']ambori به شکل گازانبر.
-
جستوجو در متن
-
گازدار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فرانسوی. فارسی] gāzdār دارای گاز: نوشابهٴ گازدار.
-
عقور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمعِ عُقُر] [قدیمی] 'oqur ویژگی سگی که گاز میگیرد؛ هار.
-
رگلاتور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: régulateur] reglātor ۱. ابزاری که به منظور تنظیم فشار گاز بر روی کپسولهای گاز نصب میشود.۲. هر نوع ابزار تنظیمکننده در ماشین.
-
آب گرم کن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ābgarmkon وسیلهای که با نفت، برق، و یا گاز آب را گرم میکند.
-
اشک آور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) 'ašk[']āvar آنچه باعث گریه یا ریزش اشک میشود: گاز اشکآور.
-
ترم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: therm] term واحد اندازهگیری حرارت در صنعت تولید گاز.
-
پوزبند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پوزهبند› puzband دهانبند؛ تسمههای بههمدوختۀ شبیه کیسه که پوز جانوران گازگیرنده، مانند سگ و اسب و استر را در آن میکنند و میبندند تا نتوانند گاز بگیرند.
-
بخار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: ٲبخِرَة] (فیزیک) boxār مادهای که از مادۀ در حال تبخیر جدا شود و به هوا برود؛ صورت گازی ماده؛ گاز.