کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کیآرمین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کی
فرهنگ فارسی عمید
(قید) key ۱. چهوقت؟؛ چههنگام؟؛ چهزمانی؟.۲. چگونه؟.
-
کی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: kay] [قدیمی] key ۱. هریک پادشاهان کیانی، مانندِ کیقباد، کیکاووس، کیخسرو.۲. [جمع: کیان] پادشاه بزرگ؛ شاهنشاه: ◻︎ کیکردار بر اورنگ بزرگی بنشین / میگردان که جهان یاوه و گردان استا (دقیقی: ۹۵).۳. (صفت) خالص؛ پاک: ◻︎ شدستم بیشک و بیشبهه ...
-
کی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: کَیّ] [قدیمی] key ۱. داغ کردن پوست بدن با آهن تفته.۲. (اسم) جای سوختگی با آهن گداخته.
-
کی
فرهنگ فارسی عمید
(ضمیر) [پهلوی: kē] ki چه کسی؟؛ کدام شخص؟.