کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کیک کوچک شبیه حلقه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
نرک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] narak مهرۀ کوچک مخروطی خالدار شبیه پوست پلنگ.
-
کلاهک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kolāhak ۱. کلاه کوچک.۲. هر چیز کوچک شبیه کلاه برای قرار دادن روی چیز دیگر: کلاهکِ دودکش.
-
لاسکوی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) lāsak[a,o]vi پرندهای کوچک و خوشآواز شبیه سهره.
-
موچین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) mučin آلت کوچک شبیه انبر که با آن مو از صورت میچینند؛ خارچینه.
-
هارمونیوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: harmonium] (موسیقی) hārmoniyom ساز بادی کوچک شبیه ارگ که با انگشتان نواخته میشود.
-
ماهیچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹مایچه› (زیستشناسی) māhiče برخی از گوشتهای بدن انسان یا حیوان که دارای دو سر باریک و شبیه ماهی کوچک است؛ عضله.
-
تنبور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: tanbūr] ‹دنبره، طنبور› (موسیقی) tambur از آلات موسیقی که دارای دستۀ دراز و کاسۀ کوچک شبیه سهتار میباشد.
-
تیمچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سُغدی. فارسی، مصغرِ تِیم] timče بنایی شبیه کاروانسرایی کوچک، شامل چند دکان یا حجره که بازرگانان در آنجا دادوستد کنند.
-
جیدار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) jidār ۱. (زیستشناسی) درختی کوچک و بوتهمانند با برگهایی شبیه برگ بلوط که قرمزدانه در آن تولید میشود.۲. = قرمزدانه
-
سیاه گوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) siyāhguš جانوری درنده شبیه شغال، با پوستی قهوهایرنگ و گوشهای منگولهای سیاه که جانوران کوچک و پرندگان را شکار میکند.
-
زرفین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زورفین، زوفرین، زفرین، زلفی، زلفین› [قدیمی] zorfin حلقۀ کوچک که به در یا چهارچوب در میکوبند و زنجیر یا چفت را به آن میاندازند؛ حلقه.
-
انگورک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصغرِ انگور] ‹انگوره› (زیستشناسی) 'angurak ۱. انگور کوچک.۲. نوعی عنکبوت که شبیه دانۀ انگور است.〈 انگورک چشم: [قدیمی] مردمک چشم؛ انگوره.
-
کیسه کشیش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی. سُریانی] (زیستشناسی) kisekašiš گیاهی علفی با گلهای سفید و میوهای شبیه کیسهای کوچک که در طب قدیم برای بندآوردن خون به کار میرفته.
-
خلر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) xollar گیاهی از تیرۀ پروانهواران با برگهای کوچک، گلهای سفید، زرد، یا آبی کمرنگ، و دانههایی که در غلافی شبیه غلاف باقلا جا دارد و مصرف خوراکی دارد.
-
تز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) taz پرندهای کوچک و خوشآواز شبیه گنجشک؛ صعوه: ◻︎ چون لطیف آید به گاه نوبهار / بانگ رود و بانگ کبک و بانگ تز (رودکی: ۵۲۳).