کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کیمیاگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کیمیاگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [معرب. فارسی] kim[i]yāgar کسی که به علم کیمیا اشتغال داشته باشد: ◻︎ کیمیاگر به غصه مرده و رنج / ابله اندر خرابه یافته گنج (سعدی: ۸۴).
-
جستوجو در متن
-
کیمیاسنج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [معرب. فارسی] [قدیمی] kim[i]yāsanj کیمیاگر.
-
کیمیاگری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [معرب. فارسی] kim[i]yāgari ۱. شغل و عمل کیمیاگر: ◻︎ حافظ غبار فقر و قناعت ز رخ مشوی / کاین خاک بهتر از عمل کیمیاگری (حافظ: ۹۰۰).۲. (اسم، حاصل مصدر) علم شیمی در قرون وسطی که هدف آن تبدیل فلزات پست و ناقص به طلا و یافتن دارویی برای همۀ بیم...
-
طلب کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] talabkār ۱. کسی که پول یا کالایی از کسی طلب دارد؛ بستانکار.۲. [قدیمی] خواهان؛ خواستار: ◻︎ طلبکار باید صبور و حمول / که نشنیدهام کیمیاگر عجول (سعدی۱: ۱۰۵)، ◻︎ کهومه طلبکار عمرند و بس / کسی را به مردن نیاید هوس (امیرخسرو: ...