کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کیفر دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مجازات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مجازاة] mojāzāt ۱. جزا دادن؛ پاداش دادن.۲. (اسم) کیفر.
-
مکافات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مکافاة] mokāfāt ۱. کیفر؛ پاداش.۲. (اسم مصدر) پاداش دادن.
-
نسق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] nasaq ۱. نظموترتیب.۲. روش.۳. مجازات؛ کیفر.〈 نسق کردن: (مصدر متعدی) [عامیانه، مجاز] سیاست کردن؛ تنبیه کردن؛ کیفر دادن.
-
پروردن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: parvartan] ‹پروریدن› parvardan ۱. پروراندن؛ پرورش دادن: ◻︎ مار را هر چند بهتر پروری / چون یکی خشم آورد کیفر بری (رودکی: ۵۱۱)، ◻︎ یکی بچهٴ گرگ میپرورید / چو پرورده شد خواجه بر هم درید (سعدی۱: ۱۸۹).۲. تربیت کردن.۳. فربه ساختن.۴. [...