کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کیسة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کیسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: کیس] [قدیمی] kise پارچهای که اطراف آن را دوخته و چیزی در آن بریزند؛ جیب.〈 کیسهٴ صفرا: (زیستشناسی) کیسۀ گلابی شکل که در زیر کبد قرار دارد و صفرا در آن ذخیره میشود.
-
کیسه بر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مٲخوذ از عربی. فارسی] kisebor دزدی که پول مردم را از جیب آنان میدزدد؛ جیببر.
-
کیسه داران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی. فارسی] (زیستشناسی) kisedārān گروهی از پستانداران که در زیر شکم آنها کیسهای است که بچههای خود را در آن میپرورانند.
-
کیسه کش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مٲخوذ از عربی. فارسی] kisekeš کسی که در گرمابه بدن مردم را کیسه میکشد؛ دلاک.
-
کیسه کشیش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی. سُریانی] (زیستشناسی) kisekašiš گیاهی علفی با گلهای سفید و میوهای شبیه کیسهای کوچک که در طب قدیم برای بندآوردن خون به کار میرفته.
-
جستوجو در متن
-
پیرو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بیرو› [قدیمی] piru ۱. کیسه.۲. کیسۀ پول.
-
امیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹امیا، همیان› [قدیمی] 'amyān ۱. کیسۀ چرمی.۲. کیسۀ پول.
-
بدره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: بدرَة، جمع: بِدَر و بُدُور] ‹بدر› [قدیمی، مجاز] badre کیسهای که در آن دههزار درهم میگذاشتند؛ کیسۀ زر؛ همیان؛ بدر.
-
دلاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] dallāk کسی که در گرمابه مردم را کیسه میکشد و شستوشو میدهد؛ کیسهکش.
-
صره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: صُرَّة] [قدیمی] sorre کیسهای که در آن دینار و درهم میریختند؛ کیسۀ پول؛ همیان.
-
چرمدان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹حُرُمدان، خُرَمدان› [قدیمی] čar[a]mdān ۱. کیسۀ چرمی؛ کیسۀ پوستی؛ چنته.۲. کیسهای که در آن پول میریختند و به کمر میبستند؛ همیان.
-
همیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹هنبان، هامیان، آمیان، امیان، انبان› [قدیمی] hamyān کیسۀ درازی که در آن پول میریختند و به کمر میبستند؛ کیسۀ پول.
-
کیس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اکیاس و کیَسَة] [قدیمی] kis کیسه؛ توبره.
-
مراره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مرارَة، جمع: مرائر و مرارات] [قدیمی] marāre کیسۀ صفرا.