کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کچلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کچلی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) (پزشکی) kačali ریزش موی سر بر اثر انواع بیماریهای قارچی، داروها، یا اشعۀ رادیواکتیو.
-
جستوجو در متن
-
کلی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) kali کَل بودن؛ کچلی.
-
کچل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹کل› kačal مبتلا به کچلی؛ دغسر.
-
گری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) (پزشکی) [قدیمی] gari ۱. = گر۳۲. کچلی.
-
قرع
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر) [عربی] [قدیمی] qara' ۱. ریختن موی سر؛ کچل شدن.۲. کچلی.
-
سعفه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سعفَة] (پزشکی) [قدیمی] sa'fe ۱. جوشهایی که در سروصورت برآید؛ بیماری پوستی.۲. کچلی.
-
شوره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شورج› šure ۱. (شیمی) مادهای شیمیایی و سفیدرنگ که در تهیۀ باروت به کار میرود.۲. [قدیمی] زمینی که در آن نمک و این ماده باشد.۳. (صفت) [مجاز] ویژگی زمینی که نتوان در آن کشتوکار کرد؛ بیحاصل.〈 شورۀ سر: (پزشکی) پوستههای ریز که بهواسطۀ قارچ...