کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کِلاج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کلاج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: clutch] kelāj دستگاهی در اتومبیل که راننده میتواند با اتصال دادن آن به موتور قدرت دورانی موتور را به جعبهدنده و چرخهای اتومبیل انتقال دهد، یا با جدا کردن آن از موتور، اتومبیل را از حرکت بازدارد. این دستگاه بهوسیلۀ پدال کلاچ که زیر...
-
واژههای همآوا
-
کلاج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: clutch] kelāj دستگاهی در اتومبیل که راننده میتواند با اتصال دادن آن به موتور قدرت دورانی موتور را به جعبهدنده و چرخهای اتومبیل انتقال دهد، یا با جدا کردن آن از موتور، اتومبیل را از حرکت بازدارد. این دستگاه بهوسیلۀ پدال کلاچ که زیر...
-
جستوجو در متن
-
کلاچ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: clutch] kelāč =کلاج
-
لوچ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) (پزشکی) luč کسی که چشمش پیچیده باشد؛ چپچشم؛ چشمگشته؛ کجچشم؛ احول؛ کلاج: ◻︎ خویشتن را بزرگ پنداری / راست گفتند یک دو بیند لوچ (سعدی: ۱۷۸).