کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کِتَابِي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کتابی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به کتاب) [عربی. فارسی] ketābi ۱. نوشتاریمانند: سخن کتابی.۲. دارای شکل تخت و کتابمانند: باتری کتابی.۳. (اسم) ظرف شیشهای با دهانۀ باریک و بدنۀ مکعبمستطیل برای نوشیدنیهای الکلی؛ بغلی.۴. (قید) [مجاز] کنار هم و بدون فاصله.۵. (اسم، صف...
-
جستوجو در متن
-
خواب نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xābnāme کتابی که در تعبیر خواب نوشته میشود.
-
حاشیه نویس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] hāšiyenevis کسی که بر کتابی حاشیه مینویسد.
-
مؤلف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] mo'allef کسی که مطالب کتابی را گردآورده باشد؛ تٲلیفکننده.
-
محشی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: محشّیٰ] ‹محشا› [قدیمی] mohaššā ۱. حاشیه نوشتهشده.۲. کتابی که بر آن حاشیه نوشته شده.
-
مذیل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mozayyal ویژگی کتابی که مطالبی در ذیل آن نوشته شده باشد؛ ذیلدادهشده.
-
شاهنامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šāhnāme کتابی که در آن سرگذشت پادشاهان ایران، به نظم یا نثر، گرد آمده باشد.
-
میکروفیلم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: microfilme] mikrofilm تصاویر ذرهبینی که از سند یا کتابی بگیرند و بعد آن را بزرگ کنند.
-
حق التالیف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] haqqotta'lif پولی که بابت تٲلیف کتابی از طرف ناشر به مؤلف داده میشود.
-
سال نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sālnāme کتابی که در آن خلاصۀ اخبار و آمار یکساله را بنویسند.
-
باستان نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bāstānnāme نامۀ باستان؛ تاریخ و داستان پیشینیان؛ نامه یا کتابی که از گذشته حکایت میکند.
-
ماخذ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مآخذ] ma'xaz ۱. منبع؛ اصل و ریشه.۲. نوشته یا کتابی که فرد مطلبی را از آن بگیرد.
-
لغت نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] loqatnāme کتابی که شامل لغات، ترکیبات و اصطلاحات یک زبان باشد؛ کتاب لغت؛ فرهنگ.
-
تصحیح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tashih ۱. اغلاط نوشته یا کتابی را گرفتن و آن را بیغلط کردن.۲. صحیح کردن؛ درست کردن.