کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کِبَرَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گبر، گپر› [قدیمی] kabr خفتان: ◻︎ یکی کبر پوشید زال دلیر / به جنگ اندر آمد بهکردار شیر (فردوسی: ۱/۳۱۲).
-
کبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] ‹کَوَر› (زیستشناسی) kabar درختچهای خاردار، با برگهای پهن و گلهای سفید که مصرف دارویی دارد و از غنچۀ آن ترشی تهیه میشود.
-
کبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] kebr بزرگمنشی؛ خودخواهی؛ خودنمایی؛ نخوت.
-
کبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] kebar ۱. بزرگی؛ بزرگسالی.۲. (اسم) [مقابلِ صِغَر] (فقه) سن بلوغ که در دختران نهسالگی و در پسران پانزدهسالگی است.〈 کبرِ سن: سالخوردگی.
-
واژههای همآوا
-
کبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گبر، گپر› [قدیمی] kabr خفتان: ◻︎ یکی کبر پوشید زال دلیر / به جنگ اندر آمد بهکردار شیر (فردوسی: ۱/۳۱۲).
-
کبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] ‹کَوَر› (زیستشناسی) kabar درختچهای خاردار، با برگهای پهن و گلهای سفید که مصرف دارویی دارد و از غنچۀ آن ترشی تهیه میشود.
-
کبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] kebr بزرگمنشی؛ خودخواهی؛ خودنمایی؛ نخوت.
-
کبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] kebar ۱. بزرگی؛ بزرگسالی.۲. (اسم) [مقابلِ صِغَر] (فقه) سن بلوغ که در دختران نهسالگی و در پسران پانزدهسالگی است.〈 کبرِ سن: سالخوردگی.
-
جستوجو در متن
-
اصف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] 'asaf = کَبَر
-
کبربا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. فارسی] ‹کبروا› [قدیمی] kabarbā آش کبر.
-
گبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گپر› [قدیمی] gabr = کَبْر
-
گپر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) gapr = کَبْر
-
کور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) kavar = کَبَر