کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کُندرو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کندرو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ تندرو] kondro[w] ویژگی انسان یا حیوانی که آهسته و آرام حرکت میکند.
-
واژههای همآوا
-
کندرو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ تندرو] kondro[w] ویژگی انسان یا حیوانی که آهسته و آرام حرکت میکند.
-
جستوجو در متن
-
بطیالسیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: بطیءالسَیر، مقابلِ سریعالسیر] bati'osseyr آنکه بهآهستگی برود؛ کندرو.
-
گران سیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی، مقابلِ سبکسیر] [قدیمی، مجاز] gaerānsa(e)yr آنکه کند حرکت کند؛ کندرو: ◻︎ دو سنگ است بالا و زیر آسیا را / گرانسیر زیر و سبکرو به بالا (خاقانی: ۸۱۵).
-
کودن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: کوادن] ko[w]dan ۱. کندفهم؛ کمعقل؛ احمق.۲. [قدیمی، مجاز] تنبل.۳. [قدیمی] یابو.۴. [قدیمی] اسب کندرو.۵. [قدیمی] فیل.
-
رو
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ رفتن) ro[w] ۱. = رفتن۲. رونده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): تندرو، کندرو، خودرو.۳. جای رفتن (در ترکیب با کلمۀ دیگر): پیادهرو، مالرو، ماشینرو.
-
تندرو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) tondro[w] ۱. [مقابلِ کُندرو] انسان یا حیوان یا وسیلۀ نقلیهای که میتواند تند حرکت کند؛ تندرونده؛ تندرفتار؛ تیزرفتار.۲. [مجاز] بیباک؛ بیپروا.۳. [مجاز] افراطی؛ کسی که در وابستگی به عقیدهای تعصب دارد.