کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کُفْرَانَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کفران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] kofrān ۱. ناسپاسی کردن؛ نیکیهای کسی را نادیده گرفتن.۲. [قدیمی] بیدینی؛ بیایمانی.
-
واژههای همآوا
-
کفران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] kofrān ۱. ناسپاسی کردن؛ نیکیهای کسی را نادیده گرفتن.۲. [قدیمی] بیدینی؛ بیایمانی.
-
جستوجو در متن
-
کنود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] konud ناسپاسی؛ ناشکری؛ کفران نعمت.
-
کافر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: کافِر، جمع: کافرون و کفَرَة و کفّار] kāfa(e)r ۱. آنکه پیرو دین توحیدی نیست؛ بیدین؛ بیایمان.۲. [مجاز] ظالم؛ بیرحم.۳. [قدیمی] ناسپاس؛ کفرانکننده.
-
آزادی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'āzādi ۱. آزاد بودن؛ رها بودن از قیدوبند؛ زندانی یا اسیر نبودن.۲. رهایی؛ خلاصی.۳. حق انجام دادن افکار و خواستهها بر اساس ارادۀ خود.۴. جوانمردی.۵. گسستگی از تعلقات؛ وارستگی: ◻︎ نعمتی بهتر از آزادی نیست / بر چنین مائده کفران چه کنم (خا...
-
غالیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] qālidan ۱. غلتیدن: ◻︎ روز و شب در نعمتش غالیدن است / پس ز کفران هر نفس نالیدن است (مولوی: لغتنامه: غالیدن).۲. (مصدر متعدی) از یک پهلو به پهلوی دیگر گردانیدن؛ غلتانیدن: ◻︎ آهو مر جفت را بغالد بر خوید / عاشق معشوق را به باغ بغالید ...