کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کَه گِل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
که
فرهنگ فارسی عمید
(ضمیر) [پهلوی: kē] ke ۱. ضمیر پرسشی که دربارۀ افراد به کار میرود؛ چه کسی؟؛ کدام فرد؟: ◻︎ که را جاودان ماندن امیّد ماند / چو کس را نبینی که جاوید ماند؟ (سعدی۱: ۵۶).۲. شخصی که (در ترکیب با «آن»، «این»، «هر»، و ضمایر شخصی): ◻︎ وآنکه در بحر قُلزُم است غ...
-
که
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مخففِ کاه] [قدیمی] kah = کاه۱
-
که
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ مه] [قدیمی] keh کوچک؛ خرد.
-
که
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مخففِ کوه] [قدیمی] koh = کوه kuh
-
جستوجو در متن
-
گلی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب گِل) [پهلوی: gilen] ‹گلین› geli ۱. چیزی که از گِل ساخته شده باشد.۲. گِلآلود.
-
پرگل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) porgel ۱. جایی که گِل بسیار در آن باشد.۲. آنچه آلوده به گِل شده باشد.
-
صلصال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] salsāl ۱. گِل خشکیده.۲. گِلی که از آن ظرف سفالی ساخته باشند و هنوز پخته نشده باشد.۳. گِل مخلوط با ریگ.
-
گروهه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گرهه› [قدیمی] goruhe گلولۀ خمیر، گِل، پنبه، و امثال آن.
-
گلین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به گِل) gelin = گِلی
-
طین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] tin ۱. گِل؛ خاک نمناک.۲. خاک.
-
لای
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) lāy ۱. گلی که ته ظرف یا جوی یا حوض آب مینشیند.۲. [قدیمی] گِل.۳. [قدیمی] دُرد شراب.
-
کوزگک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kuzegak کوزۀ کوچک: ◻︎ خیز تا بر گل نو کوزگکی باده خوریم / پیش تا از گِل ما کوزه کند دست زمان (فرخی: ۴۴۰).
-
مدر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] madar ۱. کلوخ؛ گِل: ◻︎ بر سر دیوار هر کاو تشنهتر / زودتر برمیکَند خشت و مدر (مولوی: ۲۳۷).۲. ده؛ روستا.
-
خشت کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) xeštkār ۱. کسی که گِل به قالب میزند و خشت درست میکند.۲. کسی که کارش آجرچینی و بنا کردن دیوارهای ساختمان با خشت یا آجر است.