کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کَهَن کَن کَنکن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کهن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: kahūn] kohan ۱. کهنه؛ دیرین؛ دیرینه؛ قدیم.۲. [قدیمی] بزرگ.
-
کهن جامه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] kohanjāme ۱. جامۀ کهنه و فرسوده.۲. ژندهپوش.
-
کهن دژ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹کندز، قهندز› [قدیمی] kohandež ۱. دژ کهن؛ قلعۀ کهن.۲. [مجاز] دنیا.
-
کهن دیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. معرب] [قدیمی، مجاز] kohandeyr دنیا.
-
کهن زاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] kohanzād کهنسال؛ پیر: ◻︎ چنین گفت آن سخنگوی کهنزاد / که بودش داستانهای کهن یاد (نظامی۲: ۱۲۳).