کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کَعْبَةَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کعبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: کعبَة] ka'be ۱. خانۀ خدا در مکه.۲. آنچه شکل مکعب داشته باشد.۳. [قدیمی] خانۀ چهارگوش؛ غرفه.
-
جستوجو در متن
-
بیت العتیق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: بَیتالعتیق] [قدیمی] beytol'atiq کعبه.
-
قبله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قبلَة] qeble ۱. جهت خانۀ کعبه در شهر مکه که مسلمانان رو بدان نماز میخوانند.۲. سمتی که هنگام گزاردن نماز به آن رو میکنند.۳. کعبه؛ خانۀ کعبه.
-
بیت اﻟﻠﻪ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: بَیتالله] beytollāh خانۀ خدا؛ کعبه.
-
حاجیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مٲخوذ از عربی] hājiye زنی که به مکه رفته و کعبه را زیارت کرده است.
-
بکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: بکَّة] [قدیمی] bakke ۱. مکۀ معظمه.۲. محل خانۀ کعبه.۳. طوافگاه کعبه.
-
حجرالاسود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: الحجرالاسود] hajarol'asvad سنگ سیاهی که آن را به دیوار کعبه نصب کردهاند و حاجیان هنگام طواف کعبه آن را لمس میکنند.
-
سدانت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: سدانة] [قدیمی] sadānat ۱. پردهداری کردن و خدمت کردن در کعبه یا بتخانه.۲. پردهداری و دربانی و خدمت کعبه.
-
بیت المعمور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: البَیتالمعمور] [قدیمی] beytolma'mur خانه یا مسجدی که گفتهاند در آسمان چهارم محاذی خانۀ کعبه است.
-
ضراح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] zorāh نام بیتالمعمور که گفتهاند خانهای است در آسمان مقابل خانۀ کعبه.
-
اشتلم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹شتلم› 'oštolom ۱. زور؛ ستم.۲. پرخاش و هیاهو؛ دادوفریاد؛ تندی: ◻︎ کُردی خرکی به کعبه گم کرد / در کعبه دوید و اشتلم کرد (نظامی۳: ۳۸۰).۳. لاف زدن؛ رجزخوانی.
-
قبله نما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] qeblenamā وسیلهای با عقربۀ فلزی که بهوسیلۀ آن جهات اربعه تشخیص داده میشود و سمت قبله یا کعبه را هم بهوسیلۀ آن پیدا میکنند؛ قطبنما.
-
سادن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] sāden ۱. پردهدار؛ حاجب.۲. دربان.۳. خدمتکار.۴. تیماردار.۵. خادم معبد.۶. خادم کعبه.
-
معلقه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: معلّقَة] mo'allaqe ۱. بلاتکلیف۲. (اسم) (ادبی) هریک از هفت قصیدهای که در زمان جاهلیت از دیوار کعبه آویخته بودند.