کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کَرَک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کرک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] karak = بلدرچین
-
کرک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kork ۱. پشم یا پر بسیارنرم.۲. پرزهای نرم و لطیفی که از بن موهای بز میروید و آنها را با شانه میگیرند و پس از ریسیدن در بافتن پارچههای کرکی به کار میبرند؛ گلغر؛ تفتیک؛ پت؛ تبت؛ تبد.۳. (زیستشناسی) از اجزای روپوست گیاهان که عمل آن جذب مواد...
-
کرک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] kork = کُرچ
-
واژههای همآوا
-
کرک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] karak = بلدرچین
-
کرک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kork ۱. پشم یا پر بسیارنرم.۲. پرزهای نرم و لطیفی که از بن موهای بز میروید و آنها را با شانه میگیرند و پس از ریسیدن در بافتن پارچههای کرکی به کار میبرند؛ گلغر؛ تفتیک؛ پت؛ تبت؛ تبد.۳. (زیستشناسی) از اجزای روپوست گیاهان که عمل آن جذب مواد...
-
کرک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] kork = کُرچ
-
جستوجو در متن
-
کرجفو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] karjafu =کَرَک
-
بزوشم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بزشم، بزوش› [قدیمی] bozvašm موی بز؛ کرک بز.
-
خاو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xāv خواب؛ پُرز؛ کُرک: خاو مخمل.
-
کیز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kiz فرشی که از پشم یا کرک میمالند؛ ساکیز؛ نمد.
-
ترمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹تیرمه› terme شال؛ نوعی پارچۀ نفیس که از کرک لطیف بافته میشود.
-
بلدرچین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] (زیستشناسی) belderčin پرندهای با بالهای کوتاه، منقار کوچک، و صدای بلند؛ کَرَک.
-
کاموا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از فرانسوی: canvas] ‹کانوا› kāmvā نخی که از پشم یا کرک میریسند و بهوسیلۀ میل با آن معمولاً لباسهای زمستانی میبافند.